تاریخچه شهرستان مهاباد
تاریخچه مهاباد
شهرستان مهاباد (کردی: Mehabat) یکی از شهرستانهای کردنشین استان آذربایجان غربی ایران است. مرکز آن شهر مهاباد است. این شهر در جنوب استان و در دامنه رشته جبال لند شیخان کوهستانی و خوش آب و هوا قرار دارد. مهاباد شهری است که در ساحل شرقی رودخانه مهاباد واقع شدهاست و امروز به خاطر قرار گرفتن در مرکز تلاقی سه استان آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و کردستان از اهمیت خاصی برخوردار است و به دلیل همین موقعیت استراتژیک اقامتگاه مسافران زیادی میباشد.
مهاباد در جنوب استان آذربایجان غربی، در عرض جغرافیایی َ۴۶ و ْ۳۶ شمالی و طول جغرافیایی َ۴۳ و ْ۴۵ شرقی و در دامنه رشته کوههای لند شیخان قرار دارد. ارتفاع این شهر از سطح دریا ۱۳85 متر میباشد.
میانگین دمای سالانه: 1۲درجه سانتیگراد
میانگین بارش سالانه:330 میلیمتر
متوسط درجه حرارت گرمترین ماه: 64/24 درجه سانتیگراد
میانگین روزهای یخبندان: 2/89 روز
متوسط سرعت وزش باد: 8/2835 متر بر ثانیه
متوسط میزان رطوبت: 45/54 درصد
از لحاظ وسعت شهرستان مهاباد با ۲۵۹۲ کیلومترمربع، چهارمین شهر بزرگ استان آذربایجان غربی است. بر پایه واپسین سرشماری انجام شده در سال ۸۵، جمعیت شهرستان مهاباد حدود ۲۰۱٫۰98 تن بودهاست. که از این تعداد جمعیت، ۱۳۵٫971 تن در شهر (۵۳/۶۷%) و ۶۵127 تن در مناطق روستایی (۴۷/۳۲%) زندگی میکنند.
همچنین ۱۰2373 تن از جمعیت شهرستان مهاباد را مردان و ۹۸725 تن را زنان تشکیل میدهند. این شهرستان ۱/۷% از کل وسعت و جمعیت و6/9 از مساحت استان آذربایجان غربی را تشکیل دادهاست.
این شهرستان دارای دو مرکز شهری،دوبخش ، 5دهستان با 200 روستا می باشد که از این تعداد 87 روستا در بخش مرکزی و 113 روستا در بخش خلیفان می باشد.
فاصله آن تا مرکز استان 120کیلومتر و تا تهران 835 کیلومتر است.
دهداریها:1-کانی بازار2-منگور شرقی3-آختاچی غربی4-مکریان شرقی 5-مکریان غربی
مراکز دهداریها:1-کیتکه 2- عبدلله کرده 3-قره بلاغ 4-گوگ تپه 5-دریاس
شهرهای همسایه:1-سردشت ۲-پیرانشهر 3-نقده 4-ارومیه 5-میاندوآب 6-بوکان
کوههای همجوار:۱-نورالدین 2-خزایی 3-قولقولاغ 4-زاوابوک 5-داشامجید
استانهای مرکز تلاقی:1-آذربایجان غربی 2-آذربایجان شرقی 3-کردستان
آرامگاه بداق سلطان
«بداق سلطان» يا «بداغ سلطان» كه نام وي در تاريخ اجتماعي منطقه هميشه به نيكي برده شده فرزند شيرخان و از نوادگان صارم بيگ مكري است كه به واسطه آثار ارزشمند تاريخي كه از خود به جاي گذاشته نام وي درخشندگي خاصي نسبت به اسلاف و اخلا ف خويش دارد. بداغ سلطان در زمان شاه سليمان صفوي ميزيسته است و بسيار مورد توجه و احترام او بوده و نزد مردم به علت خدماتي كه به آنها و خاك مكري انجام داده محبوبيت زيادي داشته است.
محدوده حكمراني ايشان از دامنه كوه (قنديل) مرز ايران و عراق تا مراغه در آذربايجان شرقي و از آنجا تا اروميه گسترش يافته بود و در دامنهي كوه ييلاقي قنديل مرتع و چراگاه و اغنام و احشام ايلات و چادرنشينان به نام (يورت بداق) هنوز به زبان تركي بر سر زبانها باقي است. آرامگاه بداق سلطان يكي از بناهاي زيبا و ارزشمند تاريخي و معماري دوره صــفويهاسـت. اينبنا در جنوب شهر مهاباد بر روي تپهاي واقع شده است. آنجا قبرستانيست كهنه كه به واسطه قرار گرفتن آرامگاه بداغ سلطان در آن، قبرستان (بداغ سلطان) ناميده مي شود و همچنين به گومبه زان (گنبدان) نيز مشهور است.
در نزديكي اين بنا، ويرانه ي بناهايي به چشم ميخورد كه از نظر معماري بسيار به آرامگاه بداغ سلطان شبيه ميباشد و چنين به نظر ميرسد كه اين بناها با آرامگاه بداغ سلطان در ارتباط بوده باشند. شايد اين بناها را براي حفاظت از آرامگاه و خدمت به شيفتگان و دوستداران و زوار بداغ سلطان ساخته باشند. آوازهي نام وي در سراسر كردستان و نواحي ديگر پراكنده است مردم از نواحي دور و نزديك در روزهاي تعطيل و مخصوصاً چهار شنبه ها به زيارتش ميشتابند و او را صاحب كرامت ميدانند.
هركس گذرش به مهاباد اين شهر مرموز و فراموش شده بيافتد، حتماً به زيارت اين بزرگمرد ميرود و ساعتي چند در كنار آرامگاه جاويدش به راز و نياز با معبود خويش ميپردازد و بداغ سلطان را واسطه آمرزش گناهان خويش قرار ميدهد. در مورد كرامات بداغ سلطان روايات چنداني بر زبانهاست. بناي آرامگاه كنوني قبل از تصدي حكومت نامبرده و احتمالاً در دوره شيرخان بنا شده اما آنچه مسلم است بافت كنوني در زمان حكومت وي با تمام رسيده و هم اكنون گورزير گنبد و در حقيقت مقبره مياني متعلق به وي ميباشد.
اين بناي تاريخي كه دست ويرانگر زمانه بخش زيادي از آن را در معرض انهدام قرار داده بود. با زيربناي 485/135 متر در ابعاد 9/7 در 5/17 با پي سنگي و گنبد آجري ساخته شده است. اصل بنا به صورت شمالي ـ جنوبي احداث گرديده كه طي مرور زمان و عدم مراقبت بر اثر جنگهاي مكرر و ناامنيهاي منطقه اي بخش اعظم آن فرو ريخته بود بعد از گذشت سيصدوپنجاه سال از عمر آن در اواخر فروردين 1380 شمسي نخستين كلنگ بازسازي دوباره آن به زمين خورد.
گنبد بداغ سلطان با آجر قرمز ساخته شده است و حدود شش متر ارتفاع دارد و به وسيله دري ابتدا به دهانه يا دهليز گنبد و سپس به خود گنبد ميتوان وارد شد مصالح به كار رفته در اين بنا تركيبي از سنگ، آجر قرمز چهار گوش ملات ـ ماسه و آهك و دقيقاً بر اساس فرم معماري مقابر دوره صفوي است كه از سه قسمت شمالي جنوبي و گنبد دوار مركزي تشكيل شده است. جهت آن شمال ـ جنوب است كه ورودي شمالي در سالهاي بعد از احداث تخريب شده بود كه با حفاري اوليه نمايان گشته است. اين بنا مجموعاً داراي هفت پايهي تزئيني در قسمت شرق و غرب با طاقنماهاي تزئيني ورود ايوان شمال و جنوبي ميباشد.
گنبد اصلي به فاصله 20/1 متر مازاد در قسمت شمالي و تقريباً در مركز بنا قرار گرفته است. قبور پيدا شده در كنار و اطراف آن نمايانگر يك دوره ي مشابه ميباشد. بداق سلطان در اين مكان به خاك سپرده شده و احتمال ميرود يكي از قبور متعلق به شخص نيكوكار و خيّري باشد كه مورد تقديس اهالي بوده و شايد به همين مناسبت اكنون به صورت زيارتگاهي براي عامه مردم در آمده است.
در نزديكي اين بنا قبر كهن ديگري نيز وجود دارد كه مردم به زيارت آن آمده و مشخص نيست كه اين قبر كهنه آرامگاه چه كسي است. آقاي پدرام ضمن خاكبرداري و نظارت بر بازسازي بنا تكه اي از لوح شكستهي بداغ سلطان را با ذكر تاريخ سال 1111 هجري قمري يافته است. با استناد بـــه اين سند ارزنده ميتوان دريافت كه بداغ سلطان اين مرد نامي در سال 1111 هجري قمري رخت از جهان بربسته است. امروزه گنبد بداغ سلطان مكري پذيراي مشتاقان و توريستان و جهانگردان است و از سوي سازمان ميراث فرهنگي اقداماتي از قبيل ديواركشي محدوده ي گورستان بداغ سلطان و نصب تابلوي راهنما به دو زبان فارسي و انگليسي و نيز كفپوشي محدوده بنا انجام گرفته است. اين بنا در فهرست آثار ملي ايران ثبت گرديده است و يكي از چند آثار ارزشمند تاريخي شهر مهاباد ميباشد.
دخمه سنگی فقره قا
در حدود 15 كيومتري شمال شهرستان مهاباد و در جنوب روستاي اگريقاش اثر تاريخي و باعظمت فقرهقا كه بصورت يك دخمه سنگي در دل كوه ميباشد و شماليترين آرامگاه از مقابر دوران ماد است و بر دشت وسيع شهرويران مشرف ميباشد، واقع شده است.
اين آرامگاه داراي چهار ستون سنگي، دو پله، سه قبر، و ارتفاع آن از دامنه كوه 5/3 متر ميباشد. مورخان احداث اين بنا را بين سالهاي 660 تا 840 قبل از ميلاد دانستهاند و گريشمن باستانشناس معروف بناي مزبور را مربوط به مقبرة يكي از شاهزادگان مادي به نام فراورتيش پدر دياكو اولين پادشاه ماد ميداند. هرودوت، مورخ يوناني ميگويد: اين شاهزاده در سال 653 قبل از ميلاد با آشوريان كشته شده و در اين محل دفن گرديده است. ساكنين محل برخلاف اعتقاد مورخين ميگويند: اين دخمه بزرگ كه در دل كوه كنده شده، مدتي اقامتگاه فرهاد بوده و اين عاشق شوريده حال مدتي زماني كه در اين محل اقامت داشته و به ياد معشوق حجاريهايي كرده و احتمالاً فقرهقا مخفف فرهادگاه ميباشد.
حمام لج
این بنا در 21 كیلومتری منطقه شمال شهرستان مهاباد و در داخل روستای لج قرار دارد با توجه به تاریخ منطقه و بناهای مشابه و مصالح بكار رفته در بنا قدمت آن به سال های 1050 الی 1100 هجری قمری می رسد ( یعنی دوره صفویه ) پی ها و زیربنای حمام از سنگ های موجود محلی و بقیه بنا از آجر چهارگوش قرمز رنگ است . محوطه زیرگنبد ورودی بصورت چهارطاق است كه فواصل زیر دوپایه طاقدار 4 متر می باشد . پایه ها بصورت مربع است كه هر ضلع آن 5/1 متر است .
محیط گرمابه اصلی ازدرون 35 متر است كه بصورت سه قسمت پیوسته با هشت طاق بنا شده و ارتفاع فعلی آن از كف زمین تا قسمت آجری 75/1 متر می باشد . بنا مجموعاً دارای دو گنبد بزرگ آجری می باشد كه 6 گنبد كوچكتر آجری در اندازه های مختلف نیز دارد و همانند سایر حمام های قدیمی دارای فضاهای ورودی ، سربینه ، گرمخانه و خزینه می باشد كه در حال حاضر كاربردی بعنوان گرمابه ندارد اما اخیراً این حمام قدیمی در اختیار شورای اسلامی روستای لج قرار گرفته است تا بهره برداری و بازسازی شروع شود و در آینده نزدیك به یكی از مراكز دیدنی شهرستان مهاباد تبدیل گردد
موزه مردم شناسی حمام میرزا رسول
حمام میرزا رسول در مركز شهر مهاباد واقع شده است و محل قرار گیری آن یكی از پر ترددترین سایتهای شهری می باشد . این بنا دقیقاً در ضلع شرقی خیابان سید نظام و در كنار یكی از گذرهای قدیمی بازار قرار گرفته است . تاریخ ساخت این بنای قدیمی بصورت دقیق مشخص نیست ولی با توجه به فرم معماری بنا و احتمال همدوره بودن آن با مسجد جامع شهر احتمالاً قدمت آن به دوره صفویه می رسد . ورودی اصلی حمام از سمت خیابان سید نظام می باشد . پس از طی كردن پله های ورودی به سمت پایین و رسیدن به یك فضای مكث ، از یك گوشه وارد فضای سربینه می شویم .
نكته جالب توجه در پلان این بنا رعایت سلسله مراتب در ارتباط با فضاهای داخلی است ، چرا كه از یك گوشه كه وارد فضای سربینه می شویم ، از گوشه مقابل وارد یك فضای مكث شده و پس از طی كردن یك دالان به فضای گرمخانه می رسیم ، دو فضای گرمخانه و سربینه دارای پلانهای مربع نابرابر بوده و فضاهای پشت بند در اطراف آنها واقع شده اند . هر كدام از گنبدهای گرمخانه و سربینه دارای چهار نورگیر در بغل و یك نورگیر در مركز گنبد هستند . تفاوت اندازه و ارتفاع گنبدها به فضاهای بنا تنوع خاصی بخشیده است ورودی قدیم و اولیه حمام از راسته بازار گرفته می شده است . حمام در حال حاضر تعطیل می باشد و از آن استفاده نمی شود
صخره خره هنجیران
اين سنگ نوشته در 28 كيلومتري جنوب شهر مهاباد در كناره چپ جاده مهاباد ـ سردشت و تقريباً در ارتفاع 1330 متري از سطح دريا قرار گرفته است واژه كردي خره به معني « دره كوچك » و ههنجير همان « انجير » است كه نشان مي دهد در گذشته درختان انجيري در اين منطقه وجود داشته است و به مرور به علت كثرت دامداري منطقه و وجود احشام فراوان به تدريج درختان مذكور از بين رفته است. در بين مجموعه سنگ هاي خره هنجيران كه از بقاياي دوران سوم زمين شناسي است ، بزرگترين سنگ كه حكاكي در آن صورت گرفته در قلب اين مجموعه قرار گرفته و سنگ هاي ديگر در قسمت فوقاني آن قرار دارند .
يكي ديگر از سنگ ها در فاصله 50 متري سنگ بزرگ در قسمت شرقي قرار دارد. حكاكي موجود در سنگ بزرگ نشان مي دهد كه مربوط به هزاره سوم قبل از ميلاد است يعني قدمتي حدود 4000 ( چهارهزارسال ) دارد و دليل آن هم يكي دو مورد از حكاكيها نشان دهنده شخصي سوار بر حيواني است كه قاعدتاً بايد اسب باشد و چون هنر اسب سواري ويژه ايرانيان يا آرياييهاي مهاجر است كه به ديگر اقوام سرايت نموده است تاريخ قيد شده را تاييد ميكند. شواهد ديگري حاكيست كه سنگها در دوراني حكاكي شدهاند كه انسانها بر فراز كوهها و ارتفاعات در ميان جنگلهاي نيمه انبوه زندگي ميكردهاند كه هنوز آب درهها فروكش نكرده و دشتها بصورت فعلي در بسياري از مناطق يا حداقل در اين منطقه پديدار نشده اند كه اصطلاحاً اين دوره را « دوره غارنشيني و جمعآوري غذا » مينامند .
تالاب بین المللی قوپی بابا علی
این تالاب با ویژگی های طبیعی و پرندگان خاص خود در میان مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست یکی از تالابهای مهم منطقه مهاباد محسوب گشته در لیست تالاب های مهم بین المللی کنوانسیون رامسر قرار دارد و از بهترین زیستگاه پرندگان آبزی و کنارآبزی بشمار میرود میزان املاح آن از غلظت بالایی برخوردار است به طوریکه در سالهای 1353 و 1354 مقدار زیادی نمک بعد از خشک شدن تالاب برداشت میگردید البته در حال حاضر مقدار نمک آن کمتر گردیده است . تالاب قوپی باباعلی دارای دیپلم افتخار از سازمان متحد یونسکو است و پرندگانی نظیر اردک سرسبز ، حنایی ، آنقوت ، انواع غاز وحشی ،تنجه و..... درآن زیست مینمایند
تالاب کانی برازان
در حوزه استحفاظي شهرستان مهاباد و در سواحل جنوبي پارك ملي درياچه اروميه تالابهاي زيبایي همچون تالاب قوپي باباعلي، كاني برازان، گروس، داشخانه، قره قشلاق، تالاب حسنخان، چنگيز گل،و درياچه مخزني سد مهاباد واقع گرديده است كه مامن و ماواي هزاران پرنده مهاجر آبزي و كنارآبزي و بومي منطقة ميباشد كه از بين اين تالابها تالاب قوپي باباعلي در كنوانسيون بين المللي تالابها به عنوان تالاب بين المللي ثبت گرديده است و تالاب كاني برازان به دليل موقعيت خاص و وجود گونه هاي در حال انقزاض همچون اردك سرسفيد و گونه هاي حمايت شده اردك مرمري، پليكان سفيد و ... جهت ارتقاي سطح حفاظتي به شرح ذيل معرفي و پيشنهاد گرديد تا به عنوان يكي از مناطق چهارگانه سازمان حفاظت محيط زيست تحت مديريت قرار گيرد.
تالاب یوسفکند
یکی از تالابهای مهم استان به شمار میآید که چند نوع آبزی در آن مشاهده میشود و در کیلومتر 5 جاده مهاباد – ارومیه واقع شده است .
غار آبی - تاریخی سهولان
غار «سَهولان» (کردی : Sehollan) در روستای سهولان، ۴۲ کیلومتری جنوب شرقی مهاباد دراستان آذربایجان غربی واقع شدهاست. ارتفاع سقف غار تا سطح دریاچه آن به ۵۰ متر میرسد و عمق آب در برخی جاها به ۳۰ متر میرسد. اختلاف دمای درون و بیرون غار بین ۱۰ الی ۱۵ درجهاست.
سهولان به زبان کردی به معنی یخبندان است و مردم محلی غار را «کونه کوتر» یعنی لانه کبوتر نیز مینامند. دلیل این نامگذاری وجود تعداد زیادی لانه کبوتر درون غار است.
این غار در فهرست آثار طبیعی ملی ایران قرار دارد.
مشخصات غار سهولان
ساختار زمینشناسی غار:آبی-خاکی-سنگ آهک
طول مسیر آبی کشف شده :۳۰۰ متر
طول مسیر خشکی کشف شده :۲۵۰ متر
مساحت کشف شد: حدود ۲ هکتار
مینانگین ژرفای آب: ۲۲ متر
بیشینه ژرفای آب: ۵۲ متر
میزان رطوبت : ٪۷۰ الی ٪۷۵
دمای درون غار: ۵ الی ۱۰ درجه سانتیگراد
نوع رسوبات: آهکی
وسعت تالار اصلی: ۵۸ متر در ۴۲ متر
ارتفاع سقف غار: ۵۰ متر
موجودات داخل چاه: کبوتر و خفاش
جاذبه طبیعی: وجود قندیلهای آهکی به اشکال مختلف
دیرینگی آثار بدست آمده از غار: هزاره دوم قبل از میلاد
ارتفاع از سطح دریاهای آزاد: ۱۷۵۱متر
موقعیت جغرافیائی: ۴۶ درجه شرقی و ۳۶ درجه و ۴۱ دقیقه عرض شمالی
سال حفاظت: ۱۳۷۹ و بر اساس مصوبه ۱۶۹ شورای عالی حفاظت محیط زیست
مسجد جامع ( مدرسه شاه سلیمان )
زيباترين و جالبترين اثر تاريخي بجاي مانده از دوران صفوي در منطقه غرب و شمال غرب ايران مسجد جامع مهاباد يا مدرسه شاه سليمان ميباشد كه اكنون در قلب شهر قرار گرفته است و خطبههاي نماز جمعه شهر در آن برگزار مي شود ، اين مسجد كه اساساً به عنوان مكان تعليم علوم ديني آن زمان در شهر مهاباد كه قديمي ترين و متمركزترين شهر منطقه بوده بوجود آمده است در زمان شاه سليمان صفوي و فرمانروايي تنها سلطان و حكمران نيكوكار منطقه كردستان يعني بداق سلطان ساخته شده است.( بداق سلطان از نوادگان صارمبيگ و فرزند شيرخان مي باشد ) كه زمان ساخت اين مسجد زيبا به سال 1809 هجري قمري بر ميگردد كه مساحت كلي اين مسجد با حجره هاي رو به حياط و يك سردر ورودي و يك حوضخانه در ضلع جنوبي 1259 متر مربع است .
شبستان زيباي آن كه مقدمهاي بر شبستان مسجد وكيل شيراز است داراي ده ستون سنگي نخودي رنگ است كه ارتفاع هر يك از آنها 60/2 سانتي متر است و بصورت يك پارچه و دو پارچه قرار دارد و سقف سرستونها مربع و طول هر ضلع هفتاد سانتي متر است و غير از پايه هاي مسجد و اين ستونها و كف حجره هاي بيروني كه از نوع سنگهاي ذكر شده ( نخودي رنگ ) پي ريزي شده اند و بقيه بنا كلاً از آجر قرمز چهارگوش و ملات و گچ وش و غيره است .پشت بام اصلي مسجد را هيجده گنبد آجري نيم كره اي پوشانده كه سابقاً با ناودان هاي سنگي آبريز آن ميسر شده بود . محراب آن در بخش شمالي قرار دارد و طبقه دوم آن كه بخشي جزئي را شامل مي شود ويژه نماز گزاران زن است كه با بخش اصلي تفاوت كلي دارد .
صحن حياط مشتمل بر حجره هاي متعدد است كه قرينه ورودي آن را حوضخانه اي زيبا تشكيل ميداد ، اما متاسفانه بر اثر سهل انگاري گنبد و طاق اين حوضخانه به كلي از بين رفته بود كه در چند سال اخير مجدداً به همان فرم و شكل اوليه بازسازي شده است .
آرامگاه ملا جامی
ملا جامی ابن ملاعبدالکريم ابن مولانا ملا ابوبکر مصنف از علمای برجسته عصر خودبوده و تعليقات نفيسی بر کتب درسی دارد .بداق سلطان مکری حاکم ساوجبلاغ مکری ( مهاباد ) در سال 1089 قمری مسجد جامع را بنا نهاد وی از ملاجامی دعوت کرد تا در اين مکان به تدريس بپردازد و ملاجامی نيز از ديار مريوان با جان و دل قبول کرده و عازم مهاباد شدند .مقبره ملاجامی در ميدان ملاجامی مهاباد واقع شده است که در سالهای اخير با چند ستون سنگی مزين گرديده است .
مقبره شس برهان
مرقد شمس برهان در روستاي خانقاه و در منطقه سردسير قرار دارد كه اصولاً نواحي كردستان به لحاظ كوههاي مرتفع داراي آب و هوايي معتدل در تابستان و بسيار سرد در زمستان است . اين مرقد در 35 كيلومتري جاده مهاباد به بوكان در سمت راست جاده مذكور در يك راه فرعي بطول تقريبي 7 كيلومتر قرار دارد . بنا به اظهار روحاني روستا كه متولي مرقد و نوه شمس برهان است و نيز شيوه هاي معمول در صفه سازي و ساختمان سازي و بكارگيري تزئينات دو طرف ايوان قدمت بنا بيشتر از 100 سال به نظر مي رسد ، ولي تعيين قدمت و تاريخچه دقيق آن در اثر مطالعات بيشتر ، ميسر مي باشد .
ساختمان بنا بصورت چهارگوش بوده و مصالح بكار رفته در آن عبارتند از سنگ هاي آهكي تراشيده شده و تيرهاي قطور چوبي كه داراي سقفي مسطح است . تهويه دروني و نور داخل مقبره بواسطه پنجرههايي كه در شمال و جنوب آن تعبيه شده انجام ميپذيرد ، لبه بام از چهارضلع با چوب بصورت كنسول ساخته شده و در داخل ايوان دو طاقچه بصورت گچبري مشاهده ميشود ، جبهه دروني با اندود گچ ساده و جبهه خارجي بوسيله سنگهاي تراشدار تزئين داده شده است. اين مكان مذهبي محل اجتماع مريدان و سالكان طريقت نقش بندي است .
مقبرة الشعرا
در این مکان بزرگان و نامداران کرد بسیاری همچون شاعران استاد عبدالرحمن شرفکندی متخلص به هژار،استادسید محمد امین شیخ الاسلامی متخلص به هیمن،استادسید محمد امین برزنجی متخلص به خاله مین،استادملا غفور دباغی متخلص به حافظ مهابادی ،خواننده صاحب سبک استاد محمد ماملی ،مترجم نامی کرد استاد محمد قاضی،شاعر جوان معروف آقایی،شاعر مردمی و خوش قریحه قادر لطفیانی،نقاش و پیکر تراش جعفر قاضی،نویسنده و وکیل انور ایران زاده، نویسنده و مترجم محمد ریانی ،نویسنده طه فیضی زاده و پژوهشگر و فرهنگ شناس استاد سید عبیدالله ایوبیان مرکزی متخلص به هیدی به خاک سپرده شده اند.هر ساله تعداد بسیاری از علاقمندان و دوستداران این مشاهیر ازتمامی کردستان به دیدار شان می آیند و به پاس خدمات آنها در کنار مزارشان از افتخاراتشان یادی می کنند.روانشان شاد
حوضخانه شاه درویش
این حوضخانه در شهرستان مهاباد ، خیابان طالقانی شرقی ، كوچه دارایی در داخل صحن مسجد شاه درویش قرار گرفته است . قدمت بنا حدوداً به 150 الی 170 سال قبل بر می گردد . بنا گنبدی مدور دارد زیربنای بنا حدود پنجاه و شش مترمربع است و بوسیله هفت پله از سطح فعلی كه خود برآمده از یك سطح اصلی است بر كف حوضخانه كه با سنگ صاف و صیقلی مفروش شده می رسد .
سطح حوضخانه كه حوض تقریباً در وسطآان قرار گرفته دو كفه است ، با ارتفاع سی سانتی متر است كه كف مرتفع ویژه نمازگزاران است . دو طاقچه قدیمی در طرفین شمالی ـ جنوبی دیواره حوضخانه موجود است. و یك تیرك چوبی بر ورودی سمت راست بنا بسته شده كه ظاهراً حفاظتی در برابر ترك بزرگ بوجود آمده در بخشی از گنبد و دیواره آن است . از بنای یاد شده بعنوان مكانی برای وضوگرفتن استفاده می شده است كه آب آن از چشمه ای كه از كوه جریان دارد تامین می شود و دوباره از آن سرریز می گردد .
حوضخانه رستم بیگ :
در شهرستان مهاباد اندكی دورتر و بالاتر از حوضخانه شاه درویش در صالح الدین شرقی ـ كوچه قاضی زاده در صحن مسجد رستم بیگ واقع شده است . سال تاسیس بنا به سال 1230 هجری قمری بر می گردد . بنای حوضخانه از آجر و زیر بنای آن از سنگهای متراكمی است كه تا ارتفاع 90 سانتی متری دیواره صاف و صیقلی شده اند . گنبد بنا آجری و مدور است و طاقهای سه قسمتی ( جناغی ) آجری می باشند . آجرهای بنا از نوع چهارگوش قرمز می باشد و ملات بكار رفته در بنا گچ و خاك می باشد . كف بنا هم موزائیك كاری شده است . چون این حوضخانه درون مسجد رستم بیگ قرار دارد در نتیجه برای گرفتن وضو از آن استفاده می شده است . در سال 1378 تعمیراتی در داخل حوضخانه انجام گرفته است كه شامل بندكشی دیوارها و آجر كاری می باشد . در ضمن عایق كاری پشت بام نیز انجام شده است .
حوضخانه عیاس آقا
حوضخانه عباس آقا در چهارراه آزادی واقع شده است،وشالم ترین و پابرجاترین حوضخانه ای است که می توان آنرا نمونه کامل حوضخانه های از بین رفته دانست.گنبد آجری و اسلوب هیشتوا،زیبایی خاصی به آن بخشیده است.
بنای این منتسب است به عباس آقا دهبکری پسر بیرم آقا که در سال 1256 ه.ق در اثر توطئه ای که قبلا" چیده شده بود کشته شد.
سد مهاباد
سد مهاباد یکی از سدهای استان آذر بایجان غربی است و در شهر مهاباد واقع شده است. سد مهاباد قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و توسط مهندسان یوگوسلاویایی ساخته شده است. این سد جزو ده سد پرآب کشور است و در حالت کلی مجموع حجم کل ورودی سالیانهٔ آن معادل ۳۳۹/۳۰۴ میلیون مترمکعب است.
جادههای ارتباطی مهاباد به سردشت و پیرانشهر از کنار این دریاچه زیبا عبور می کند. از نواحی دیدنی اطراف این دریاچه میتوان به جزیره، قاضی آباد، سر میدان و تاقه دار (تک درخت) اشاره کرد. این دریاچه محل مناسبی برای تفریحاتی همچون شنا و ماهیگیری می باشد. از جمله ماهیهای این دریاچه میتوان به ماهی کپور و سوف اشاره کرد.
رودخانه مهاباد
رودخانه مهاباد با سد مخزنی تقریبا" ۲۰۰میلیون متر مکعب جدا از تأمین آب شرب شهر نقش مهمی در توسعه کشاورزی مکانیزه دشت با اهمیت شهرویران ایفا می کند.این رودخانه با گذر از وسط شهر مناظره و چشم اندازهای دیدنی و دلربای دیگری بر زیباییهای شهر افزوده است.این رودخانه از داخل شهر عبور نموده و زیباییهای خاصی به شهر می بخشد.
اين رود از میان ارتفاعات سردشت و پيرانشهر مي گذرد و از به هم پيوستن دوشاخه اصلي بیطاس و دهبکر به وجود مي آيد. پس از گذشتن از شمال غربی مهاباد در غرب سيمينه رود و شرق قادر چای وارد دریاچه اروميه مي شود . بر روی اين رودخانه نيز سدي احداث گرديده که علاوه بر توليد برق آب مشروب شهر را نيز تامين مي کند. سد انحرافي ديگري در 8 کيلومتري مهاباد در محلي به نام يوسف کندی جهت آبیاری اراضی ساخته شده است .
این رودخانه از جمله مهمترین رودخانههای شهرستان مهاباد میباشد كه از این شهر میگذرد.
پل سرخ
این پل تاریخی و قدیمی که اکنون از بین رفته است مشهور به "پل سرخ" ومیعادگاه مردم مهاباد در روزهای گرم تابستان بود اما آنچه از اقوام مردم آن سامان و تاریخ اجتماعی این منطقه کاملا" روشن است اینکه در سال 1079 ه.ق در زمان جلوس شاه سلیمان صفوی والی منطقه مکریان کردستان شخصی به نام بداق سلطان که در حقیقت رئیس حکومت وقت این ناحیه بود امر به ایجاد چند پل؛ مسجد؛ و راههای ارتباطی نمود که متاسفانه به علت جنگهای مکرر ایران و عثمانی فرصت زیادی برای این امر پیدا نشده از آثار باقیمانده از آن دوره مسجد جامع؛پل سرخ؛ بداق سلطان و غیره است.
پل ممیند :
یكی از بناهای زیبای منطقه جنوب دریاچه ارومیه ساختمان پلی تاریخی است كه بر روی رودخانه گادر ( Gadar ) بسته شده است و راه ارتباطی مهاباد ـ ارومیه را در گذشته هموار كرده است . این پل كه شاهراه ارتباطی خوبی بین دو شهر ذكر شده ، بوده است و عبور و مرور از روی آن انجام می گرفت در نزدیكی روستای ممیند و در دامنه كوهی به همین نام با دید منظوری بسیار زیبا قرار گرفته است . این پل دارای سردهانه قوسی شكل است و یادآور پل های دوره ساسانی است ، پی اصلی آن از سنگ های گرانیتی محل تشكیل یافته و بقیه بدنه تا قسمت فوقانی آن از آجر چهارگوش اواخر دوره قاجار می باشد .
فرم تشكیل و معماری ارزنده آن خاطراتی از حوادث سالهای قبل از جنگ جهانی اول را تداعی می كند . كف بخش فوقانی آن یعنی نقاطی كه تردد از روی آن انجام می گرفت به وسیله سنگ ماسه های درشت رودخانه سفت و سخت بهم چسبیده است و در اثر زمان و تردد انواع وسایل قدیم و جدید استواری و تحكم آن افزون شده است . طول پل كلاً 25 متر و عرض آن 8 متر است ، این پل به نامهای دیگری همچو پل « برده زرد » و « بهراملو » نیز خوانده می شودتاریخ ساخت دقیق آن مشخص نیست اما طبق روایات افراد محلی گویا زیر بنای آن در دوره قاجار ریخته شده و در دوره پهلوی اول بازسازی گردیده است ، اما آنچه مسلم است اینكه نوع آجرهای موجود و معماری سنتی و مصالح بكار رفته در آن نمایانگر نوع ساختمانهای مشابه در دوره قاجاربه است .
برده کنته
مجموعه اثر برده کونته در هفت کیلومتری شمال شهر مهاباد در جاده ارومیه قرار دارد
این اثر شامل چند قبر صخره ای و یک دخمه با در ورودی یکی به صورت عمودی و دیگری افقی و چند ردیف پلکان است. با دقت در کنده کاری های آن می توان حدس زد که این اثر کلا به مراسم مذهبی اختصاص داشته است
محدوده این اثر تاریخی بیش از حد فعلی بوده که در اثر کشیدن جاده آسفالت قسمتی از آن از بین رفته ولی بقایای حکاکی دیواره غربی در سمت چپ بریدگی کوه هنوز مشهود است. تپه مذکور مشرف بر دشت تاریخی و قدیمی شهرویران و در 5 کیلومتری سمت راست روستای باستانی دریاس مستقیما بر مقبره مادی فقره قا می نگرد. احتمالا این اثر به قبل از دوره هخامنشی و شاید قبل از دوره ماد و حکومت مانا در هزاره اول قبل از میلاد برسد
سنگ نبشته برده روخاو
در فاصله 35 كيلومتري شهر مهاباد و در غرب روستاي تالاو و جنوب شرق روستاي دليكداش و دقيقاً در جنوب قريه شيرين آوه در كنار كانال آبياري دشت حاجي حسن مجموعه سنگ هايي ديده مي شود كه اصطلاحاً به زبان كردي « برده روخاو » نامگذاري شده است و آن متشكل از سنگهايي است كه در اثر حادثه اي ( احتمالاً زلزله ) فروپاشي نموده و به حالت فعلي در آمده اند و به همين جهت به برده روخا و يا سنگ هاي ريخته شده شهرت يافته است . كلمه دليكداش تركي هم به همين مناسبت بر روستاي فوق اطلاق گرديده است .
آب فراوان در اين منطقه مي توانست منبع حياتي خوبي را در گذشته جهت شكوفايي تمدن هاي پيشرفته بوجود آورده باشد . مجموعه برده روخاو در ميان خود يك سنگ بسيار بزرگ را جاي داده كه بر قسمت صاف شمالي آن كتيبهاي با ابعاد 30 × 50 سانتي متر و به عمق 3 سانتيمتر كنده شده و خطوطي بر آن منقوش است اين كتيبه تقريباً در 45 درجه و 52 دقيقه شرقي از نصف النهار گرينويچ و 36 درجه و 57 دقيقه عرض شمالي قرار دارد. خطوط حك شده بر سنگ زياد خوانا نيست . اما اين خطوط تقريباً به خطوط آرامي ( متن آويستايي ) اندك شباهتي دارد ، يكي دو كلمه هم با خطوط كوفي مشابهت دارد ، اما در مورد هيچ كدام نمي توان اظهار نظر قطعي نمود. ولي به نظر ميرسد اگر از خطوط كشف رمز گردد ، احتمالاً متعلق به دوره ساساني و خطي مشابهت با كتابت آويستايي ميباشد .
چرا كه در دوران حكومت ساسانيان اين منطقه از اهميت ويژهاي برخوردار بوده است و مخصوصاً در اواخر اين حكومت ، منطقه دستخوش مبارزات ميان روميان هراكليوسي و ايرانيان كسرايي بوده است. مي توان اظهار نظر نمود كه اين كتيبه نيز كه بيشتر از چند خط نيست يادگار دوران ساساني باشد. مزيد بر اين علل شيوه سنگ تراشي در كتيبه مذكور با شيوه سنگتراشي دوره ساساني در نقش رستم و طاق بستان تقريباً يكساني دارد .
قلاتی شا
در ۱۲۰ کیلومتری جنوب شرقی مهاباد واقع شده است،سنگ بزرگی بالای کوه این قلعه قرار گرفته که نزدیک به ۸۰ متر ارتفاع دارد و تنها از طرف شرق می توان از آن بالا رفت.
در میان قلعه غیر از آثار زندگی ،جهت جمع آوری آب باران ،انباری که از سنگ صاف و همواری تراشیده شده وجود دارد.بعد از تخریب قسمت بزرگی از این قلعه این دو آثار از آن بر جای مانده است:
ا-تونلی ۵/۱۸ متری که در ده اتاق به اندازه 5/5 * ۳ متر باز می شود.
۲-تونلی به شکل T به درازای ۵/۱۷ متر که ۹ اتاق در آن موجود است.
بر اساس اسناد تاریخی ،در اوایل هزاره نخست قبل از میلاد،نخستین سنگ بنای این قلعه بزرگ و جذاب از طرف اهالی منطقه گذاشته شده،بعد در زمان مادها توسعه یافته و قسمتی دیگر به آن افزوده اند.
صارم بگ
در سه كيلومتري شمال شهر مهاباد تپه اي تاريخي وجود دارد كه از يك سو به دشت شهرويران و از سوي ديگر مشرف به مهاباد است و قرنهاست كه ساكنين منطقه آن را «كه لكي به گزادان» ميخوانند.
صارم بگ پس از وفات در تپه كه لك به گزادان در جاده مهاباد ـ مياندواب به خاك سپرده شد.
در تپه مزبور بعد از وي نيز تني چند از دیگر بيگ زاده ها هم در آن جا به خاك سپرده شده اند و اكنون به يك گورستان تاريخي مبدل شده است ( ناگفته نماند به هنگام احداث ساختمانهايي در دامنه آن كه همجوار روستاي خانگی است دو سال قبل سكه هاي تاريخي فراواني كشف شد) و از آن زمان (قريب 5 قرن) مردم منطقه آن را «كه لكي به گزادان» گفتند. كه لك يا كه لكه در زبان كُردي گردنه و انبوه و جمع است، غرض از ارائه اين نوشتار شناسايي و معرفي كه لكي به گـزادان بود. به ياد داشته باشيم آثار و قبور تاريخي همواره نشان از هويت و تاريخ يك ملت دارند. از مسئولان دلسوز شوراي شهر در خواست ميشود نسبت به بازسازي مقبره صارم بگ اقدام و همچون ساير بناهاي تاريخي آنرا ارج نهند.
اگریقاش
این شهر تاریخی حوالی دهكده ای به همین نام در 10 كیلومتری بخش حومه شهرستان مهاباد و یك كیلومتری راه آسفالته مهاباد ـ ارومیه واقع شده است . بطلمیوس از این شهر تاریخی كه متعلق به دوره مادها است ذكری به میان آورده و آن را « داروشاه » نامیده است . « راولینسون » نویسنده انگلیسی ان را « داریاسی » می نامد و در حال حاضر « دریاس » نام دهكده كوچكی است كه در 11 كیلومتری شمال مهاباد قرار دارد . در نزدیكی ویرانه های اندركش دخمه ای به نام « راكا » است كه از لحاظ سبك و شیوه حجاری شبیه دخمه های هخامنشی در تخت جمشید و نقش رستم فارس است .
دریاس
شهر قديمي و باستاني اي در نزدیکی شهر مهاباد به نام « درياز » وجود داشته كه خرابه هايي از آن بر جاي مانده و امروزه تنها روستایي نزديك اين شهر باستاني به همان نام وجود دارد .
شهرویران
شهری که اکنون شهر ویران خوانده می شود بقای ویرانه هایش در شمال مهاباد کنونی وجود دارد،پس از شکست خوردن سپاهیان صفوی از امپراطوری عثمانی در هنگام عقب نشینی به آتش کشیده شد.
غار راکاد
با استناد به تحقیقات و كاوشهای باستان شناسی ، دخمه ای در 18 كیلومتری مهاباد در دهكده اندر قاش وجود دارد كه به لحاظ سبك و شیوه حجاری ، شبیه دخمه های هخامنشی در تخت جمشید و نقش رستم است . این دخمه غارگونه را اهالی محل به نام «راكاد» میشناسند.
شخصیت ها و مشاهیر
تاریخی: سیف الین خان مکری،صارم بگ مکری،شیخ حیدر مکری،عزیزخان سردار کل،بداق سلطان،قاضی محمد و یارانش و ...
دینی و علمی: ملاجامی،ملا محمدیایی،ملا عبدالله پیره باب،ملا عبدلله احمدیان،استاد علامه ملا حسین مجدی،علامه ملا محمد قزلجی،ملا عبدالکریم شهریکندی،ملا رسول ادیب،دکتر مصطفی خرمدل و ...
فرهنگی و ادبی: شیخ بابا سعید برزنجی(صدرالسادات)،ملا معروف کوکه ای ،مصباح الدیوان ادب،ملا صالح حریق،خالد حسامی(هیدی)،عبدالرحمن ذبیحی،سیف القضات،عبدالرحیم مهابادی(وفایی)،حسین حزنی مکریانی،گیوی مکریانی،عبدالرحمن(هه ژار)،سیدمحمد امین شیخ الاسلامی(هیمن)،استاد محمد قاضی،جعفر قاضی،محمد ماملی،عزیز شاهرخ،استاد احمد ترجانی زاده،دکتر محمود ابراهیمی،دکتر سید کریم ایوبی،مارف کوکه ای ،دکتر عبدالله ابریشمی،دکتر جعفر ابریشمی،دکتر مولوی و ...
تفریح گاهها و جاذبه های گردشگری
پارک ملت مهاباد
پارکی زیبا و دیدنی است که پایین دست سد مهاباد واقع شده. نور پردازی زیبا در پارک، رودخانه و اطراف آن، موسیقی کردی زیبایی که بی وقفه در پارک پخش می شود و رودخانه زیبایی که از دل این پارک می گذرد با سنگ های بزرگ و جالب داخل آب و منطقه تفرحی و گردشگری که در روبروی پارک و در دل کوه ایجاد شده است همه و همه پارک ملت مهاباد را به مکانی دیدنی تبدیل کرده است.
تپه سیران و شهربازی
در ابتدای جاده مهاباد – پسوه واقع شده است.این جاذبه گردشگری از نوع مصنوعی می باشد؛مجری طرح ثپه سیران بخش خصوصی با مشارکت شهرداری مهاباد می باشد.پروژه در زمینی به مساحت 54211 متر مربع وزیر بنایی در حدود 71623 متر مربع در سال 1378 شروع شده و در سال 1390 به پایان رسید.
آب معدنی گراوان،پارکهای سیدقطب،استادمجدی،میکائیل،اقاقیا،میخک و...
كوه سلطان
کوه سلطان کوه کم ارتفاعی است که در مسیر مهاباد به بوکان و نرسیده به غار سهولان واقع شده است. طبق گفته افراد محلی، در زمان نه چندان دور این کوه قداست خاصی داشته و بسیاری افراد برای گرفتن حاجت به آنجا می رفته اند.
محلات و معابر
شمال و شمال شرق : شهرک صنعتی – شهرک بهداری – شهرک کارمندان – میدان تره بار – شهرک شهرداری – دانشگاه پیام نور –ترمینال-تره بار-تاناکورا-مجتمع نور-پل قانع(۱۲شهید)-محمودکان- سنجان آباد –توانیر و ...
شرق : شهرک فرهنگیان – شهرک آزادگان –شهرک مکریان- شهر بازی – پارک ملت – سد مهاباد – جاده سردشت -دانشکده علوم اجتماعی مکریان- دانشگاه علمی کاربردی شماره ۳و...
شمال غربی : کوی بهارستان – کوی زیبا – تپه قاضی - شصت دستگاه - فجر-سیدآباد و ...
غرب : زمینهای شهرداری – صارم بگ – کانی صوفی رشید – تپه هما – مجبور آبادبالا و پایین-خلورآباد-سه آسیاب و...
جنوب و جنوب غرب و جنوب شرق : قبرستان – باغ شایگان - طرف شیلان- مدرسه -پشت تپ –کهنه پشت تپ- دانشگاه پیرا پزشکی –تپه باستانی کاودان- بداق سلطان – میدان استقلال – اصحابه سفید - کانی مام قه مبه ران – کانی صوفی طه -خانقاه-میدانچه حسن زاده- بیمارستان امام خمینی و ...
مرکز : وفایی – قدس – کوی زینب – چهار راه آزادی – میدان فلسطین – طالقانی شرقی و غربی – صلاح الدین ایوبی شرقی و غربی– شهرداری –دانشگاه علمی کاربردی شماره۱- حافظ – ملا جامی – فرمانداری – پل حکمت – پل یرغو –پل شبرنگ- جام جم – میدان توحید-چهارراه مولوی-سه راه بیمه-سه راه بیمه -سه راه سیدنظام-سه راه کانون-پادگان-سه راه بیمارستان-دانشگاه علمی کاربردی شماره۲ و غیره
مهاباد،مقارن با جنگ جهانی
در سالهای نخست جنگ جهانی اول دولت روسيه تصميم گرفته بود فعاليتهای نظامی خودرا درخاک ايران توسعه دهد و از نفوذ ترکيه جلوگيری نمايد زيرا که ترکها در طی زمستان 15ـ1914 موفق شده بودند که به طرف اروميه و تبريز پيشروی کرده و اين نواحی شمالی را متصرف شوند، قسمت عمدۀ قشون ترک از افراد غير منظم کُرد تشکيل يافته بود. يعنی قبايل کُرد ساکن ترکيه و ايران با آنها متحد شده و به نام جهاد زير پرچم عثمانيها جمع شده بودند. اتحاد کُردهای ايرانی با ترکها از نقطه نظر سياسی بر وخامت اوضاع افزوده بود.
دولت ايران بی طرفی خود را به تشکيل تئوری اعلام کرد اما حفظ اين بیطرفی برای او غيرممکن بود و اين باعث شد که ايران وارد صحنه جنگ و عمليات نظامی روس و ترک شده و مصائب حاصل از آن را تحمل نمايد. متأسفانه وجود نيروهای متخاصم در شهر مهاباد و اطراف آن باعث خسارات و نيازهای جانی و مالی فراوان گرديد. رؤسا و سران عشاير تحت تأثير دول مزبور تحريک شده و به طرفداری يکی ازآنها عليه دولت ديگر اقداماتی انجام می دادند. چنانکه به تحريک عثمانی ها کنسول روسيه در مهاباد کشته شد و اين امر منجر به ورود مجدد قوای روسيه و قتل عام مردم شهر و اطراف گرديد و بازار شهر را آتش زده و از ميان بردند.
بازيل نيکيتين در صفحه 204 کتاب « ايرانی که من شناخته ام » در اين موردچنين می گويد :در پاييز سال 1915 لازم شد که مسافرتی به ساوجبلاغ کرده و به تحقيقاتی محلی بپردازم زيرا به قراری که شنيده بودم در آنجا اجتماع ترکها و کردها شروع شده بود در اين مسافرت خانمم هم همراه بود و عملياتی که در آنجا انجام داديم بی نتيجه نبود. در آنجا مقصود باطنی خود را پنهان کرده و گفتم که برای تحقيق قتل قونسول روس کلنل ياس که در دسامبر 1914 واقع شده به اين نواحی آمدهام. بطوری که معلوم شد کلنل ياس به وضع فجيعی کشته شده بود، وزارت خارجه روسيه از اين واقع به شدت متأثر گرديد ...
کلنل شخص لايقی بود که بعدها به سمت قونسول ساوجبلاغ منسوب گرديد و در اين پست جديد فعاليتی نشان داد ودراندک زمانی بازندگی کُردها و زبان آنها آشناگرديد، هيچکس مانند او نمیتوانست پست نظارت ساوجبلاغ رادر ميان کُردستان اداره کند. کلنل ياس مدارک مفيد فراوانی بدست آورده و آنها را منتشر ساخت، بواسطه همين مدارک بود که ما توانستيم اين نواحی را بيشتر و بهتر بشناسيم. کلنل بواسطه صفات نيک توانست در مدت قليلی توجه و مهر کردها را به طرف خود جلب نمايدو باکمال اقتدار و نفوذ در ميان آنها زندگی کند، بنابر ضرب المثل انگليسی آدم درستی درمقام درستی بود. در واقع آدمی بود که دشمن با نظراضطراب به او مینگریست. در اواخر سال 1914 ازساوجبلاغ به مياندوآب رفت تا وقايع را از نزديک مشاهده کرده و با نفوذی که داشت در مواقع مقتضی در اوضاع آنجا دخالت کند.
بدبختانه در اواسط ژانويه حاکم قديمی تبريز که تقريباً به حالت تبعيد در قفقاز روزگار میگذرانيد به ايران بازگشت و دست به اقداماتی زد که به زيان خود منتهی گرديد و عملياتش در حوالی مياندوآب در جنگ با کردها به شکست خاتمه يافت. در همين موقع بود که کلنل ياس به قتل رسيد شخصی که قونسول را به خاک هلاک انداخت يعنی کسی را که جنگ نمیکرد، از ميان برد به اين هم اکتفا نکرده سر قونسول مقتول را بريده به ساوجبلاغ آورده و در مقابل خانه يکی از معاريف کُرد موسوم به قاضیفتاح در معرض تماشا گذارد و همه از اين جنايت اظهار خوشوقتی میکردند. يکی از ترکها هم به نام متصرف در ميان اين تماشاچیها حضور داشت و بيشتر از همه از اين واقعه اظهار خوشوقتی میكرد.
گويا اين شخص به توسط اشخاص ديگری غير از آنچه ذکر شد به عمل پرداخته بود، خلاصه پس از نمايش، سر بريده را به دست بچه های کُرد دادند وخدا میداند که در کجا مفقود گرديد، تن او را در مياندوآب در نزديکی رودخانه دفن کردند و بطوريکه شنيدم طغيان آب بهاری قبر و جسد را با خود برد. چندی بعد ژنرال ريبال چينکو به تلافی اين جنايت خانه قاضی فتاح را آتش زد و با خاک يکسان کرد. من مايل بودم که با رؤسای قبايل کُرد تماس گرفته و با نصايح لازم آنها را وادار کنم که رفتار عاقلانهای پيش گيرند. نيکيتين چنين ادامه می دهد : « مسأله جهاد به وسيله شيوخ و عوامل آنها خيلی زود در کُردستان انتشار يافت تنها يکی از شيوخ به نام « شيخ بابا » که در حوالی ساوجبلاغ زندگانی با زهد و تقوايی داشت و در نظرکُردها محترم بود با این اعلان جهاد مخالفت میکرد و...
شيخ بابا اعلان جهاد ترکهای عثمانی را منافی با مقررات اسلام میدانست و نظر به نتايجی که در دنبال داشت تصويب نمیکرد. اساس روابط ترک و کُرد در هنگام جنگ استحکامی نداشت و اشخاص فهميده با آن اعتمادی نداشتند، زيرا که ترکان در موقع لزوم کسانی را که سد راه می دانستند از ميان می بردند. اعدام محمد حسين خان سردار ( پسر سيف الدين خان و نوادۀ عزيزخان سردار کل)حاکم وقت ساوجبلاغ، اعدام سيف الدين سقزی حاکم سقز و اعدام عارف و شاعر بزرگ کُرد شيخ بابا سعيد " صدرالسادات "نمونه های است که می توان به آنها اشاره کرد. در ابتدای جنگ روحانيون کُرد که ازتأثيراث سياسی قسطنطنيه دور بودند .
اعلان جهاد را فقط از ديدگاه مذهبی میديدندکُردها را به جهاد دعوت میکردند، اما عده ای از روحانيون که در خود ترکيه زندگی میکردند و از سياست دور نبودند نسبت به اين اعلان جهاد مخالفتهايی بروز میدادند مانند: ابوبکر افندی اردبيل و محمد افندی اهل سنجاق و عبدالقادر افندی اهل بياره و طه افندی اهل حکاری و غيره. اين روحانيون به کُردها میگفتند : « جنگی که شما را به آن دعوت میکنند مشروع نيست اين دعوت به جهاد با شرايطی که شريعت معين میکند موافقت ندارد. همزمان با فکر مذهبی ، مسأله مليت کُرد به ميان آمد. در اواسط قرن نوزدهم باب عالی در جاهايی به کُردستان دست اندازی کردکه قبل از آن توسط اميران و اشراف کُرد اداره میشد و اين موضوع هنوز در خاطر اشراف کُرد باقی بود بنابراين اين اعقاب کسانی که از نفوذ و قدرت اشرافی محروم گرديده بودند به امکان بازگشت آن اميدواری پيدا کردند
مانند خانوادۀ بدرخان بيگ بوتان از اعقاب ابراهيم پاشای ميلانی که خود را شاهزاده میدانست و بيگهای ميرسوديان و محمديان و ميرهای حکاری و ... اما اين اميدواری با سياست تبعيد و زندان و قتل کُردها از جانب دولت عثمانی روبرو شد و اشخاص بزرگ و محترمی درکردستان مرکزی به قتل رسيدند، ازآن جمله شيخ عبدالسلام و شيخ سعيد سليمانيه و شيخ سليم بدليسی وسيد علی هيرانی و نوادۀ او شيخ شهاب الدين و شيخ نورمحمد بريکی و ... به هر صورت، اعلام جهاد عثمانیها عليه روس در جنگ بينالمللی اول وقبول آن ازطرف عده ای درمنطقه، بسيار به زيان شهر مهاباد تمام شد و آمار قتل عام مردم کُرد مهاباد و حومه توسط قوای روسی بين پنج تا ده هزار نفر نوشتهاند. پس ازانقلاب اکتبرروسيه وعقب نشينی قوای روس،دولت عثمانی هم قواي خود را از مهاباد خارج کرد شهر به کلی ويران و خالی از سکنه شده بود. اهالی شهر به روستاها و شهرهای مرزی عثمانی(مانند سليمانيه و...) پناه برده بودند.درآن زمان جمعيت خود شهر مهاباد چيزی بين هفت تا ده هزار نفر بوده است .
سال سیل ( سالی سیلاو)
روز جمعه 9/5/1315 شمسی، ناگهان هوای شهر مهاباد طوفانی و منقلب می شود و رعد و برق و باران و تگرگ در میگيرد. وضع شهر که آن وقت نه خيابان درست و حسابی داشته، نه فاضلاب مناسبی که آبهای اضافی را ببرد، باعث ميشود که اين ريزش باران برای شهر بسيار گران تمام شود. در فاصله يک ربع تا نيمساعت از طرف کوههای واقع در جنوب شهر سيل مهيبی به سوی شهر جاری میشود. محله « خرآ » که امروزه از پارک استاد مجدی تاچهارراه آزادی را شامل می شود، در مدت زمان کوتاهی تخريب می شود و بعداز آن بازار شهرويران و کالاهای موجود در آن همراه با جريان سيل به رودخانه مهاباد ريخته می شوند.
پاک کردن گل و لای و آثار به جا مانده از سيلاب در حدود يک سال طول می کشد. عده ای نيزغرق می شوندو تلفات جانی هم به بار می آيد . شهر آن زمان بزرگ نبود، اما محله خرآ و بازار شهر جاهايی بودند که شديدترين آسيب و زيان جانی و مالی را ديدند. امروزه بارانهايی به مرتب شديدتر و وحشتناک تر هم می بارد ولی وجود خيابانهای آسفالته و جویهای نسبتاً مناسب و فاضلاب عمومی شهر و... باعث می شود که آن باران از شهر عبور نمايد و به رودخانه بريزد .
پس ازاين سيل رضاشاه به شهر آمد و از خرابی ها بازديد نمود و به مسوولان دستور داد که خسارات مردم را جبران نمايند. تا اين تاريخ نام شهر ساوجبلاغ مکری بود. بعد ازجريان سال سيل که اين اصطلاح سال سيل به شکل تاريخ يک دوره از مهاباد در آمده است، وقتی رضا شاه به تهران بازگشت، دستور داد که از طريق فرهنگستان نام اين شهر هم همچون بسياری از جاهايی که نام عربی يا مغولی داشتند، تغيير دهد.
در جلسه فرهنگستان بنا به پيشنهاد مرحوم ـ رشيدیاسمی ـ که استاد دانشگاه و عضو فرهنگستان بود کلمه «مهاباد » به جای ساوجبلاغ مکری پيشنهاد گرديدکه درنهايت به تصويب رسيد و از آن تاريخ به بعد نام اين شهر « مهاباد » شد. مهاباد يک معنيش ( ماه آباد ) است که ماه شکل ديگری از کلمه (ماد) است و معنی آن « ماد آباد » است.
شهرستان مهاباد در گذر تاريخ
در کتاب ساختار سازمان ايلات و شيوه معيشت عشاير آذربايجان غربي تالیف ابراهيم اسکندري نيا شرح مفصلي راجع به ايلات و عشاير آذربايجان غربي و شاخه هاي اصلي و فرعي آنها ارائه گرديده است. در اين کتاب راجع به ايلات و عشاير شهرستان مهاباد نيز مطالعات ارزشمندي به عمل آمده است که خلاصه آن در اين مبحث ارائه ميگردد.
به طور کلي بخش مهمي از سکنه شهرستان مهاباد از اکراد مکري هستند و بخش دیگر شامل ايلات از قبايل منگور، مامش،گورک،پيران،سوسني،ملکاري، برياجي،پژدري (پشه ري)،مرگه اي ، دهبکري، بيگ زاده ها، بابان ،خانزاده ها و بلباس تشکيل شده است.
در زمان شاه عباس صفوي در نبردهاي ميان افراد قزلباش و ايل مکري، صدمات فراواني به اين ايل وارد شد و مورد قتل و غارت قرار گرفتند. بعد از پايان اين کشتارها، شيربيگ نامي از آن جماعت که نسبت به شاه ارادت مي ورزيد و برادرش مقصود بيگ در ملک ايشيک آقاسيان در گاه بود، مورد عنايت شاهانه قرار گرفت و حکم شد که هر کس از مکريان بر سر او جمع شوند از قتل و غارت در ايمن بوده باشند. قليلي ازباقيماندگان مکري بر سر او جمع شدند و جان به سلامت بردند.بعد از قتل عام اکراد مکري، شير بيگ مکري باقيمانده ايل و عشيره را راهنمايي کرد تا به مناطق جنگلي و کوهستاني پناهنده شوند و منطقه جلگه اي قلمرو آنان تا مدتها خالي از سکنه بود.
بعد از شير بيگ، پسرش بوداغ سلطان سرکرده مکريان گرديد.او در سال 1038 هجري قمري ابتدا در ميرآباد نعلين ساکن شد و سپس مهاباد فعلي ( ساوجبلاغ ) را به عنوان مرکز قلمرو مکري انتخاب کرد و نسبت به عمران و آباداني اين شهر همت گماشت. بعد از بوداغ سلطان پسرش موسي سلطان و نوه اش شيخ عليخان در سردشت و ساوجبلاغ امارت کردند. پس از آنان نيز محمد خان پسر شيخ عليخان در ساوجبلاغ اميري داشت که پس از فوت او در سال 1212 هجري قمري برادرش بوداغ خان که در سردشت ساکن بود به ساوجبلاغ آمد.در دوران امارت بوداغ خان در ساوجبلاغ (1212 -1238 ه.ق) مبارزه بين مکري ها از يک طرف و دهبکري و بلباس از طرف ديگر شدت يافت.
مامش ها نيز تحت رهبري کاک ابراهيم پسر کاک سليمان ، دهات محال آختاچي را غارت کرده بودند. اگرچه که بوداغ خان همواره می خواست با آنان به دوستی رفتار نماید، اما در نهایت مجبور به سرکوب مامش ها و منگورها شد.
بوداغ خان به منظور استحکام موقعيت خود و مبارزه با بلباسها ، با افشارهاي اروميه و حاکم مراغه متحد شده بود. از طرف ديگر حاکم اروميه ، محمد قلي خان بيگلر بيگي با اهالي اروميه و افشارهاي آنجا و متحدان آنها دشمني مي ورزيدند، لذا بوداغ خان را به اروميه دعوت کرد و پس از بازداشت چشمهايش را کور نمود.
بعد از مرگ بوداغ خان ، ابراهيم خان باکوئي که قبلا ضابط ديوان مکري بود، از طرف نايب السلطنه، حاکم مکري شد. اما بعد از دو سال به علت ظلم و ستم از حکومت مکري برکنار شد و شيخ علي خان پسر احمد خان مقدم به جاي او نشست و او نيز بعد از يک سال فوت نمود.
در سال 1241 هجري قمري از طرف نايب السلطنه، عباس ميرزا حکومت موروثي مکري مجددا به عبداله خان پسر بوداغ سلطان تفويض گرديد. عبداله خان و لشکريان ايلات مکري در جنگ هرات خدمات مهمي انجام دادند و پس از مراجعت از جنگ هرات در سال 1255 هجري قمري مورد لطف و عنايت بيشتر شاه طهماسب صفوي قرار گرفتند .
در اين زمان تضاد و برخورد دهبکري و مکري به صورت شديد تري نمايان گشت. عبداله خان براي سازش با عباس آقاي دهبکري و جلوگيري از برخورد، دخترش را به عقد پسر او، قادر آقا، در آورد. عبداله خان در 16 ربيع الثاني سال 1256 هجري قمري عباس آقا دهبکري و اطرافيانش را در ساوجبلاغ به قتل رسانيد و قادر آقا پسر او و داماد خويش را زنداني کرد. آنگاه از محمد آقا برادر عباس آقا خواست که اظهار اطاعت کند و خود نيز در اطراف شهر مشغول سنگربندي و تهيه مقدمات جنگ گرديد. محمد آقا دهبکري اظهار اطاعت نکرد و با 800 نفر سواره و پياده شهر را محاصره نمود. عبدالله خان مي خواست قادر آقا را به قتل برساند. اما با وساطت عبدالکريم خان ، برادر عبدالله خان و حاج سيد بايزيد، قادر آقا آزاد شد و به لشکر دهبکري ها که شهر را محاصره کرده بودند، پيوست. مدت يک شبانه روز جنگ در گرفت. آنگاه دهبکري ها به روستاي ايندرقاش (اگريقاش) مراجعت کردند و پيروت آقاي دهبکري براي شکايت به تبريز رفت.
روز بعد قريب هفت هزار سواره و پياده مسلح (بلباس)به دهبکري ها پيوستند و جنگ مجددا"شروع شد و مدت يک هفته ادامه داشت. در اين بين پيوسته از اطراف براي هر دو طرف کمک ميرسيد. در اين زمان حسين خان قولو با 60 سوار از تبريز به سابلاغ اعزام شد و خان اظهار اطاعت نمود و از آنجا راهي تبريز شد و سپس در تهران به خدمت شاه رسيد و مورد سرزنش قرار گرفت. در اين زمان امير نظام ميرزا علي اشرف و حاجي ميرزا نجف سرهنگ از طرف دار السلطنه تبريز براي سرکشي به سابلاغ اعزام شدند واحجاف محمد شريف بيک باعث ناراحتي اهالي شد تادر زمستان سال 1256 ه.ق خدادادخان گرجي از تهران براي حکمراني مکري اعزام شد و بعد از ورود به سابلاغ تمام افراد خانواده خان را به اورميه فرستاد و املاک آنان را ضبط نمود و بين ديگران بويژه بلباسها تقسيم کرد. جور وستم خدادادخان باعث شد که اهالي شهر شکايت کنند.
از سوي ديگر عبدالله خان و همراهانش مدت 20ماه در تهران اقامت کردند و در ششم شعبان 1257 ه.ق به حضور شاه رسيدند و مورد نوازش قرار گرفتند و حکومت مکري مجددا" به عبدالله خان اعطاء شد. خان در تبريز نيز مورد نوازش نائب السلطنه قهرمان ميرزا قرار گرفت. قهرمان ميرزا محمد آقاي دهبکري و عده اي ديگر از دهبکري ها را که به تبريز آمده بودند دعوت کرد که از عبدالله خان اطاعت کنند. اما آنها دعوت او را نپذيرفتند و به همين سبب به دستور او زنداني شدند. اين تحولات موقتا" باعث تضعيف دهبکري ها شد اما مرگ قهرمان ميرزا وضع را به نفع دهبکري ها تغيير داد. در سالهاي بعد نيز مبارزه دهبکريها و مکريها ادامه داشت. در اواخر قرن سيزدهم مکريها تقريبا" تمام املاک خود را در منطقه شهر ويران از دست دادند و سپس انتخاب حکام مکري توسط دارالسلطنه به قدرت دهبکری ها پايان داد.